المعجم المفصل فی الإعراب (کتاب)«المعجم المفصل فی الإعراب» دائرة المعارف قواعد و زبان عربی میباشد که به قلمی شیوا و بیانی رسا، توسط طاهر یوسف الخطیب به رشته تحریر درآمده است. ۱ - معرفی اجمالی«المعجم المفصل فی الإعراب» دائرة المعارف قواعد و زبان عربی میباشد که به قلمی شیوا و بیانی رسا، توسط طاهر یوسف الخطیب به رشته تحریر درآمده و تصحیح و ویرایش آن نیز برعهده إمیل یعقوب بوده است. این کتاب به زبان عربی و در یک جلد نگاشته شده و بهوسیله انتشارات دارالکتب العلمیه بیروت در سال (۲۰۰۷ م) به چاپ رسیده است. [۱]
المعجم المفصل فی الإعراب، طاهر یوسف الخطیب، متن کتاب.
۲ - ساختارروش نویسنده در تألیف کتاب، روشی است الفبایی. بدین معنی که وی در ابتدا، اولین حرف الفبایی هر باب را آورده و سپس حروف دیگری را که بعد از این حرف آمده و یک کلمه مجزا و مستقل تشکیل دادهاند، نوشته است. از اینرو، میتوان ادعا نمود که در کتاب حاضر، بسیاری از معانی واژهگان سخت و دشوار زبان عربی که از لحاظ إعرابی دارای وجوه مختلفی هستند، گنجانده شده است که برای دانشپژوهان و فعالان عرصه ادبیات و زبان عربی سودمند و آموزنده میباشد. [۲]
المعجم المفصل فی الإعراب، طاهر یوسف الخطیب، متن کتاب.
تجزیه و ترکیب بسیاری از جملاتی که نویسنده از آنها به عنوان شاهد مثال استفاده کرده و همچنین تجزیه و ترکیب سوره مبارکه (حمد) و بیست و پنج آیه از آیات سوره بقره، از ویژگیهای کتاب بهشمار میآید که برای کاربردی نمودن قواعد زبان و ادبیات عربی و همچنین تقویت بنیه علمی دانشپژوهان، مفید میباشد. ۳ - گزارش محتوانویسنده مطالب را با حرف همزه آغاز کرده و آن را دارای معانی متعددی معرفی نموده است که به ترتیب عبارتند از: [۳]
المعجم المفصل فی الإعراب، طاهر یوسف الخطیب، متن کتاب.
۳.۱ - حرف همزه۱- همزه تسویه:که بعد از کلمه (سواء) در جمله میآید و لازم است که بعد از آن حرف (أم) آورده شود تا در جمله، تعادل (بین حالت قبل و بعد از همزه) ایجاد گردد. جملهای که در آن همزه تسویه آمده است نیز قابل تأویل به مصدر میباشد، همانند آیه شریفه: (سواء علینا أجزعنا أم صَبَرنا ما لنا من محیصٍ) که تأویل مصدر آن، جمله:سواء علینا جزُعُنا أو صَبرُنا است. ۲- همزه استفهام. ۳- همزه نداء. ۴- همزه أصل و آن همزهای است که جزو اصل کلمه است همانند: (أخ، أب). ۵- همزه قطع. ۶- همزه وصل. ۳.۲ - حرف الفحرف (الف): این حرف نیز دارای چند معنی میباشد: [۴]
المعجم المفصل فی الإعراب، طاهر یوسف الخطیب، متن کتاب.
۱- ضمیر رفع، همانند: ((المعلمانِ یُدربانِ التلامیذَ)). ۲- علامت رفع در اسم مثنی. ۳- علامت نصب در اسماء ستة. ۴- حرفی که محلی از اعراب ندارد، که در چند مورد است: أ:در اسمی که تنوین نصب دارد، همانند: (شاهدتُ سمیرا). ب:در اسمی که الف آن باید اشباع گردد. ج:بدل از نون تاکید، همانند: (و لیکونا من الصاغرین). د:ندبه، همانند: (وا محمداه صلی علیک ملیکُ السماء..). و:نداء، همانند: (یا أبتا). - آبَ:فعلی است ماضی به معنی (عادَ:برگشتن)، همانند:آبَ المهاجرُ من الغُربة. - آخِر:که بر سه حالت میآید: ۱- حال و منصوب به فتحه، همانند:جاء زید فی الترتیبِ آخِرا. ۲- ظرف زمان و منصوب به فتحه، همانند:زُرتُ المعلمَ آخِرَ النهارِ. ۳- با توجه به موقعیت آن در جمله، معرب میشود. همانند:انطلقَ الآخِرُ. - آنئذٍ:لفظی است مرکب از (آن) و (إذ). همانند:رَن الجرَسُ و کنتُ آنئذٍ فی غُرفة المُطالعة. - أبابیل:اسم جمعی است که مفرد ندارد، و اعراب آن همانند اسامی غیر منصرف میباشد، و بر وزن صیغه منتهیالجموع آمده است همانگونه که در سوره فیل میفرماید: (و أرسَلَ علیهم طیرا أبابیلَ). ۳.۳ - حرف باءباب (الباء): - ب:دومین حرف از حروف الفبا است که دارای سه حالت است: [۵]
المعجم المفصل فی الإعراب، طاهر یوسف الخطیب، متن کتاب.
۳.۳.۱ - حالت اول: حرف جرحرف جر که اسم ظاهر و ضمیر را مجرور نموده و بر چند معنی میآید: ۱- تعدیه، که در بیشتر مواقع فعل قاصر را متعدی میکند. ۲- مصاحبه. ۳- تبعیض. همانند: (عینا یشربُ بها المقربون). ۴- استعلاء. ۵- استعانه. ۶- بدل یا مقابله، همانند: (اشتریتُ الثوب بمأتی دینار). ۷- الصاق. که خود بر دو نوع است:۱- حقیقی. ۲- مجازی. ۸- سببیت. ۹- ظرفیت. ۱۰- تفدیه. همچون: (بأبی أنت و أمی یا حسین). ۱۱- قَسَم. ۳.۳.۲ - حالت دوم: حرف جر زائدحرف جر زائد که غالبا برای تاکید مورد استعمال قرار میگیرد. از جمله موارد استعمال آن، موارد ذیل است: ۱- مبتدا. همانند: (بحسبک النجاحُ). ۲- فاعل(کفی)، همچون: (و کفی بربک هادیا و نصیرا). ۳- مفعول به. ۴- خبر (لیس). ۵- خبر (کان) که مسبوق به نفی بوده است. ۶- خبر (ما)ی حجازیه عامل، مانند:ما الطقسُ بِمُمطر. ۷- فاعل صیغه تعجب. ۸- بعد از ادوات تأکید. ۳.۳.۳ - حالت سوم: حرف جر در قسم)مهمترین خصوصیت حرف (باء) این است که برای سوگند و قسم مورد استعمال قرار گیرد، و دارای ویژگیهای دیگری نیز میباشد که عبارتند از: ۱- وارد شدن بر ضمیر، همانند: (بِکُم لأدرُسن). ۲- جواز حذف (باء) و باقی ماندن مقسم به، همچون: (اللهِ لأستقبلنک). ۳- جواز ورود مقسم به همراه آن به هنگام ترحم و جلب عطوفت دیگران، همانند: (بالله أنقذنی). روش نویسنده در سایر بخشهای کتاب نیز بر همین منوال بوده و با دقت خاصی، موضوع کتاب را ادامه داده است. [۶]
المعجم المفصل فی الإعراب، طاهر یوسف الخطیب، متن کتاب.
نویسنده مقاله: سید منتظر موسوی. ۴ - پانویس
۵ - منبعنرمافزار ادبيات عرب، مرکز تحقيقات کامپيوتری علوم اسلامی. |